وقتی بهم رسیدیم خیلی خوشحال بودم دو سال بود که باهم زندگی خیلی خوبی داشتیم اره داشتیم چون الان اصلا از زندگیم راضی نیستم تا حدی که مرگمو از خدا خواستم اخه دیگه مثل قبلنا نیست حتی خودش کاملا واضح بهم گفت که حاضره مرگ منو ببینه واسه همین دلم خیلی شکست اونقدر که تا فرسنگ ها صدای شکستن قلبم به گوش همه رسید و خیلی گفتن حقته ما میگفتیم این اون ادمی نیست که تو فکر میکنی. کلا ازهم دور شدیم دیگه مثل قبل دوسش ندارم و هیچ جا بهش ارزش نمیدم و دیگه هم پیش هیچکس تعریفشو نمیکنم اخه وقتی دلمو شکسته تا الانش یه بارم ازم معذرت خواهی نکرده همیشه اشتباهاتشو بخشیدم از دستش زود ناراحت نشدم اخه دوسش داشتم فکر نمیکردم یه روزی با من اینطوری رفتار بکنه حاضره به خاطر . منو خودش با دستای خودش به کشتن بده هیچ وقت از من جلوی . طرفداری نکرده همیشه حقو به اون داده و منو زیر پاش له کرده پیش همه ولی دیگه تموم شد هیچکدومشونو دوس ندارم و حاضر نیستم به خاطرشون خودمو فدا کنم. باهاشون دست به یکی میکنه و همه چیو دروغ بهم میگن همه چیو ازمن مخفی میکنه همه نداری  و غم و غصه هاشو برا من میاره و همه خوب بودناش مال اونای دیگس. همیشه تو بهترین روزای زندگیم یه کاری میکنه یه چشم اشک و یه چشم خون باشه هیچکدومشون رو حلال نمیکنم نمیبخشمون چون دلیل نابود شدن زندگیم هستن چون از همه دنیا دیگه متنفر شدم حتی از اون کسی که حاضر بودم تموم عمرمو به پاش بریزم فهمیدم تیتیش مامانیه و فقط گوش به فرمان . و از خودش هیچ اختیاری برای زندگی خودشم نداره باید بهش فرمان بدن.تا قبل بزرگترین ارزوم خوشبخت شدن کنار این مرد بود که دوسش داشتم ولی الان بزرگترین ارزوم مرگه خودمه


من و عشقم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

blog irani سراب بیابان مرجع به روز و تخصصی پزشکی ایران و جهان Cheryl ارتش آبي استقلال Robin A دلشکسته 2020 اموزش تایپوگرافی حرفه ای